سینه ای پر از غم...《حــال و احـوال مـرا از سوز اشعارم بپرس 》از دل دیـوانه ی هر شب خود آزارم بپرسظاهری میخندم اما سینه ام از غم پراستاز صــدای نالـه هـایم در شب تــارم بپرسنیست درمانی برایم بسته های قرص خوابنیمه شبها تـا سحـر از چشم بیدارم بپرسسوختم درخود شکستم سوختن حقم نبودبی گنــاهی مانـده ام در زیــر آوارم بپرس شیشه ی احساس من خــورده ترک از آشنااز تـنِ زخـمی وَ یــا ایـن قلب بیمارم بپرسآنقـدر از زنـدگانی خستــه ام با پــای خودمیـروم راحت شوم از چوبه ی دارم بپرسهیچـکس سنگ صبــور دردهـــای من نشدحـال و احــوال مــرا از سوز اشعارم بپرس#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59 کانال اشعار + نوشته شده در دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ ساعت 17:29 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی | سنگ صبور...
ما را در سایت سنگ صبور دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 124 تاريخ : شنبه 26 شهريور 1401 ساعت: 22:37